در آغوش من دست و پا ميزني عزيز برادر فدايت شَوَم دمادم عمو را صدا ميزني عزيز برادر فدايت شَوَم اسيرم به گرداب درد و غمت مرا ميكُشد شعلهي ماتمت طلب كردهاي تا شَوَم همدمت دمادم عمو را صدا ميزني عزيز برادر فدايت شَوَم
اي برادر زادهي مَهروي من اينقَدَر پرپر مزن پهلوي من پاي خود را چون كشي روي زمين ميشود قلب عمويت آتشين هالهاي از خون به روي ماه توست قاتل جان عمويت آه توست
عمو جان از حرم رو كن به سويم كه بيش از پيش، محتاج عمويم بيا بنگر ز پا افتادهات را تماشا كن برادر زادهات را بيا پا بر سرم بگذار دلدار تنم را از زمين بردار دلدار