سرّ ني در نينوا ميمانْد ، اگر زينب نبود كربلا در كربلا ميمانْد ، اگر زينب نبود چشمهي فريادِ مظلوميّت لب تشنگان در كوير تفته جا ميمانْد ، اگر زينب نبود ذوالجناح دادخواهي ، بيسوار و بيلگام در بيابانها رها ميمانْد ، اگر زينب نبود چهرهي سرخ حقيقت يعني آن طوفان سرخ پشت ابري از ريا ميمانْد ، اگر زينب نبود
كربلا بيت الحرام زينب است رُكن آن مات مقام زينب است در كتاب عشق بازي با حسين بعدِ بسم الله نام زينب است زندگي يعني هميشه با حسين با حسين بودن پيام زينب است
از حرم تا قتلگه، با شور جانبازي دويدم آنچنان دل بُرد از من بانگ هل من ناصر تو كاستينم را ز دست عمهام زينب كشيدم فرصتي نيكو ز هل من ناصرت آمد بهدستم تو كَرم كردي كه من در قُلزُم خون آرميدم
دل از هجر عمويم سوخت عمّه به جانم آتشي افروخت عمّه من از عشق عمو اي عمّه مستم دل از غير عمو عمّه گسستم به جانت عمّه اندر شور و شينم اسير عشق عمّويم حسينم
من ماه مجتبايم، سرباز كربلايم قرباني حسين و، جانباز نينوايم گشته چو مير لشگر، دستم جدا زپيكر من اقتدا كنم بر، عمّوي با وفايم شد دست من چو سقا، آخر فداي مولا اين دست كوچكم را، من هديه مينمايم
من كه هستم طفل معصوم حسن تنگ گشته خيمهها از بهر من دست من در دست عمّه، عار نيست ليك ماندن بهتر از پيكار نيست كي هراسم باشد از تير عدو من ز نسل تير و تابوتم عمو
عمو فداي جراحات پيكرت گردم شهيد مكتب عباس و اكبرت گردم نماز عشق به جا آور و عنايت كن كه من مكبّر در خون شناورت گردم ز خيمه بال زدم تا كنار مقتل خود به اين اميد كه سربازِ آخِرت گردم
در آغوش من دست و پا ميزني عزيز برادر فدايت شَوَم دمادم عمو را صدا ميزني عزيز برادر فدايت شَوَم اسيرم به گرداب درد و غمت مرا ميكُشد شعلهي ماتمت طلب كردهاي تا شَوَم همدمت دمادم عمو را صدا ميزني عزيز برادر فدايت شَوَم
اي برادر زادهي مَهروي من اينقَدَر پرپر مزن پهلوي من پاي خود را چون كشي روي زمين ميشود قلب عمويت آتشين هالهاي از خون به روي ماه توست قاتل جان عمويت آه توست