صدا ميزد آي آدما، غنچهي من بينظيره امّا اگه آبش ندين، رو دست بابا ميميره يه تيره دل يه بيحيا، به دست خود كمون گرفت تير سه شعبه رو كشيد، حنجرش و نشون گرفت يه خنده كرد به باغبون، آروم آروم چشاشو بست بغض رباب تو خيمهها، ساكت و بيصدا شكست باغبون از مرگ گلش، رمق به زانو نداره
وقتي كه علي اصغر رو هم شهيد كردن، وقتي كه امام حسين اين دسته گل نشكفته رو هم داد در راه خدا، اومد در جلوي جمعيت و اون بيانات رو فرمود. آه خون گرفته بود چشمان نازنين ابيعبدالله رو. اون حالت امام حسين و درنظر بگيريد، فرمود اي منهال ميخوام ببينم
بيبي زينب جون من رسيده بر لب دل من به غم اسيره، اصغرم داره ميميره يه دفعه اون نامرد صدا زد حرمله چرا جواب حسينو نميدي؟ گفت امير؛ بچهرو هدف بگيرم يا بابارُ. صدا زد
تو خيمهها غوغائيه، همه به فكر آبن تموم زنها اومدند، تو خيمهي ربابن اومدن و دور و برِ، گهواره رو گرفتن از مادر بيرمقش، شيرخواره رو گرفتن همه لالائي ميخونن، مادر كه شير نداره همه ميگن كاشكي ميشد، كمي بارون بباره وقتي رو دست زينبه، علي كمي آرومه