جهان گردیده دریای کرامت شب جشن است یا صبح قیامت تو گویی ملک نامحدود هستی چراغانی است از نور امامت ملک، جن، آدمی بستند امشب سراسر بر نماز شکر قامت بهشت وحی، آباد حسین است مبارک باد، میلاد حسین است عروج کل هستی تا حسین است محمد گرم شادی با حسین است
به نام خداوند سبحان، مُحمّد بخوان کآفریده است انسان، محمّد! بخوان تا خلایق بخوانند با تو به نام خداوند سبحان، محمّد بخوان تا که ویران سرای جهان را کنی سر به سر، رشکِ رضوان محمّد بخوان کز دمی بر همه آفرینش دهی تا ابد روح و ریحان محمّد بخوان تا که از کفر، بخشی رهایی بشر را به نیروی ایمان محمّد
الا محمد «اِقرء و ربُّک الاکرم» بخوان به نام خداوندگار لوح و قلم بخوان بخوان که تویی منجی همه عالم بخوان که پیشتر و برتری تـو از آدم بخوان که خوانده خدایت پیمبر اکرم بخوان که هر سخن توست آیتی محکم بخوان به نام خدایی که آفرید تو را بخوان بنام کریمی که برگزید تو را
همای نور شده راه مکه را پویید به آب چشمه زمزم، زبان و دل شویید سپس به زمزمه لا اله الا الله دهید دست به هم لا شریک له گویید ز خلق بانگ هوالهو جدا جدا شنوید درون کعبه ز بتها خدا خدا شنوید به چشم دل همه جا نقش جای پای خداست به نی نوای وجودم چو نی، نوای خداست الا تمام جهان گوش، گوش تا شنوید زبان، زبان محمد، صدا صدای خداست ز کوه و سنگ و ز هامون دعای دل شنوید
نور جهانگیر نبوّت رسید عید بزرگ بشریّت رسید عید خدا عید جهان وجود عید قیام است و رکوع و سجود عید رسول دو سرا آمده منجی عالم ز حرا آمده سیّد افلاک سلام علیک خواجة لولاک سلام علیک
من کیستـم؟ فـرشتۀ عرشآشیانهام دردا که گشتـه قعر سیـهچال، لانهام از حلقـههای سلسلـه بـاشد نشانهها بر دست و پا و گردن و بر پشت و شانهام مخفی است زخمها به درون دلم، ولی پیــداست بــر بــدن، اثــرِ تازیانهام مـن در کنـار قبـر نبـی خانه داشتم کردنـد بیگنــاه بــه زنـدان روانهام
در دل حبسم و حبس است به دل فریادم فرصتی نیست که از سینه برآید دادم سالهـا میگذرد رفتـهام از یـاد همه کاش میکرد اجـل گوشۀ زندان، یادم طایر عرش کجـا، قعـر سیـهچال کجا؟ من کجا بودم و یـا رب به کجا افتادم